نینی عاشق و نینیش و باباش

نینیشم چرا منو ترسوندی؟؟؟

سلام سلام   سلام مامانم سلام نفسم سلام عمر من سلام نینیشمممم   نینیشم خوشتلم  چرا انگده منو باباشو مامانی و بابایی رو ترسوندی؟؟؟    میدونی چی کشیدم مامانی؟؟؟   بزار از اولش بگم که چه بلایی سرم اوردی   مامانی یکم که چه عرض کنم کلی تنبل شدم شب نهایت ساعت 2 میخوابم    بیشتر دیگه چشام باز نمیمونه که بیدار شدنم که بمانددددد زود زودش   ساعت 12 هستش    چهار شنبه بود مامان از خواب بیدار شدم رفتم روم به دیفال دستشویی که   دیدم واییییییی چرا خونریزی دارم وایییییییییی دیگه حال اون لحظم وصف   شدنی نیست فقط میگفتم خدااا...
18 مرداد 1392
1